سیب عشق

متن مرتبط با «رینگتون آرام و باکلاس» در سایت سیب عشق نوشته شده است

آرزویم این است که این شهریور جورِ دیگری بیاید

  • آرزویم این است که این شهریور جورِ دیگری بیاید آسمان نه مثل هر سال،امسال جورِ دیگری آبی آفتاب بر بام خانه هامان جورِ دیگری بتابد ابری اگر بارانی ست،جورِ دیگری ببارد روزگار جورِ دیگری با ما آدم ها جورِ دیگری با هم زندگی ها جورِ دیگری باشند .. آرزویم این است یک روز حالِ من جورِ دیگری باشد به سراغت بیایم جورِ دیگری نگاهم کنی جراتی داشته باشم جورِ دیگری بگویم " دوستت دارم "   نیکی فیروزکوهی ,آرزویم این است که این شهریور جورِ دیگری بیاید ...ادامه مطلب

  • شــهـــــــریــــور .. مـــاه نـجـیـبــی ســت ..

  • شــهـــــــریــــور .. مـــاه نـجـیـبــی ســت .. تــمــام روزهــایـش را فــرسـتـــاده .. بـه پـیـشــــــواز پـــایـیـــز ...   بتول مبشری,شهریوری ها,شهریوری یعنی,شهریور ماهی ها,شهریور ماه,شهریوری که باشی,شهریور به میلادی,شهریوری های معروف,شهریور ماهی,شهریور به انگلیسی,شهریور 1320 ...ادامه مطلب

  • برایش نوشتم برگرد و در من بمیر ، بعد برو ...

  •   برایش نوشتم .. چرا فکر کردی کهعشق هم بماند برای بعد ؟نوشتم ... راستی چرا هیچ کسنمی تواند هوش و حواسم را از یاد تو پرت کند ؟نوشتم ... چرا همه جانم به لب می رسانند و بازبر می گردم سر حرف اول ... همان ابتدای نبودنت ..نوشتم ... چرا هیچ خیابانی از یادت کوتاه نمی آید ؟چرا در هر ملودی سهم مختصری از خیال تو جا مانده است ؟نوشتم لابد مُرده ای امااین طبیعت آدمی است که مرده اش را تاخود به خاک نسپارد ، مرگش را باور نمی کند ..نوشتم برگرد و در من بمیر ، بعد برو ... حمیدرضا هندی,برایش نوشتم عزیزم برگرد ...ادامه مطلب

  • بیا ای مهربان با من!از دوست عزیزم

  • ه دیدارم بیا هر شب، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا ماننددلم تنگ استبیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخندشبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌هادلم تنگ استبیا بنگر، چه غمگین و غریبانهدر این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامالدلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌هاو این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابیبیا ای همگناه ِ من درین برزخبهشتم نیز و هم دوزخبه دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با منکه اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی گناهی‌هاو من می‌مانم و بیداد بی خوابیدر این ایوان سرپوشیدهٔ متروکشب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ستکه در خوابند آن نیلوفر آبی و,بیا ای مهربان با من,بیا ای مهربان مادر,بیا ای مهربان من,شعر بیا ای مهربان با من ...ادامه مطلب

  • ارام و با لبخند میگفتی

  • کاش همسرم بودی و در اشپزخانه ی کوچکمان غذا کمی می سوخت شیر سر میرفت یک بشقاب میشکست یک لیوان کریستال هم از همان فرانسوی های اصل ! من مثل مردهای قدیمی داد میزدم حواست کجاست خانوم ؟ و تو ارام و با لبخند میگفتی به تو اقا ...!! حمید جدیدی,آرام باش و توکل کن,آرام باش و تا هفت بشمار,رینگتون آرام و باکلاس,آرام باش,ارام بابان,آرام بازیگر قدیمی,آرام باش عزیز من,آرام بانان آسمان,ارام بازیگر قدیمی سینما,آرام باش حوصله کن ...ادامه مطلب

  • حیف نیست تو نیایی....

  • پائیز که آمد باران هم درختان به سازِ باد   در پیچ و تاب‌اَند    حیف نیست     تو نیایی.....     ایرج.تمجیـــدی,حیف نیست بهار باشد,حیف نیست,حیف نان فرشتگانم نیست,حیف موهای پر کلاغی نیست,حیف حیف فرصتی نیست,حیف که نیستی ...ادامه مطلب

  • تو نباشی هیچ چیز سر جایِ خودش نیست

  • کفش هایم را به سر می کشم کلاهم را به پا نخند عزیزِ من تو نباشی هیچ چیز سر جایِ خودش نیست مثلِ عقل من... . . . ایـــرج.تمجیــــــدی,ویدیو من اگه تو نباشی هیچکس ...ادامه مطلب

  • صدایم می زنی آقا ، خطابت می کنم بانو

  •   صدایم می زنی آقا ، خطابت می کنم بانوبرای دیدنت دل را ، به دریا می زنم بانواز آن روزی که مهر تو نشسته بر دلم بایدبگویم که گرفتار دو چشم تو منم بانوسراپا شور و شعرم من برای آرزوهایتهمین حالا که در حال ترانه گفتنم بانوبه پروانه شدن با تو امید وافری دارمبه جای خود به دور تو که پیله می تنم بانوکجا پیدا کنم وقتی که رودرروی تو باشم ؟!همین مصراع هم کافیست برایم مغتنم بانوبفهمانم به دنیا که زلالی مثل آیینه ...و من از نسل دل غمگین سنگ آهنم بانوتو را می خواهمت حتی اگر از نسل بارانیتگرگم ، باد و بورانم، شبیه بهمنم بانونمیدانم چرا از تو سرودن را نمی خواهندبه تو آلو, ...ادامه مطلب

  • بر دلم مهر جنونی زد و زنجیرم کرد

  • داغی دست کسی آمد و درگیرم کردآمد و از همۀ اهل جهان سیرم کرد اولین بار خودش خواست که با او باشمآنقدَر گفت چنینم و چنان... شیرم کرد مثل یک قلعه که بی برج و نگهبان باشدبر دلم سخت شبیخون زد و تسخیرم کرد تا خبردار شد از قصّۀ وابستگی امبر دلم مهر جنونی زد و زنجیرم کرد به سرش زد که دلم را بفروشد، برودقصدش این بود که یک مرتبه تعمیرم کرد! سنگی از قلب خودش کند و به پایم گره زدسنگدل رفت و ندانست زمینگیرم کرد رفت و یک ثانیه هم پیش خودش فکر نکردکه چه با این دل "لامصّب" بی پیرم کرد... سونیا نوری , ...ادامه مطلب

  • شب هم از نیمه گذشته ست و کسی در جاده پیدا نیست

  • دختری استاده بر درگاه  چشم او بر راه   در میان عابران چشم انتظار مرد خود مانده ست   چشم بر می گیرد از ره  باز  می دهد تا دوردستِ جاده مرغ دیده را پرواز  از نبرد آنان که برگشتند  گفته اند  او بازخواهد گشت  لیک در دل با خود این گویند  صد افسوس   بر فراز بام این خانه   روح او سرگرم در پرواز خواهد گشت  جاده از هر عابری خالی ست   شب هم از نیمه گذشته ست و کسی در جاده پیدا نیست   باز فردا   دخترک استاده بر درگاه   چشم او بر راه!   حمید مصدق,شب همه بی توکار من شکوه,شب همه بی تو کار من,شب همگی بخیر,شب همگی خوش,شب همل,شب همه بی تو,شب همبستری,همه شب نماز خواندن,همه شب نالم چون نی,همه شب نهاده ام سر ...ادامه مطلب

  • آرزویم همه سر سبزی توست

  • ای صمیمی، ای دوست گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی دیدنت... حتی از دور آب بر آتش دل می پاشد آنقدر تشنه دیدار تو ام که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم دل من لک زده است گرمی دست تو را محتاجم و دل من... به نگاهی از دور طفلکی می سازد ای قدیمی، ای خوب تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم من، صمیمانه به یادت هستم آرزویم همه سر سبزی توست دایم از خنده لبانت لبریز دامنت پرگل باد.   "حمید مصدق",آرزویم همه سر سبزی توست,آرزويم همه سرسبزي توست ...ادامه مطلب

  • و تکان دادن ِ سر را که ، ــ عجیب ! عاقبت مُرد ؟

  • خبر ِ مرگ ِ مرا با تو چه کس می گوید ؟ آن زمان که خبر ِ مرگ مرا از کسی می شنوی ، روی تو را کاشکی می دیدم شانه بالا زدنت را ، ــ بی قید ــ و تکان دادن ِ دستت که ،                         ــ مهم نیست زیاد ــ و تکان دادن ِ سر را که ،                         ــ عجیب ! عاقبت مُرد ؟                                                 ــ افسوس ! کاشکی می دیدم !   من به خود می گویم :             « چه کسی باور کرد             جنگل ِ جان ِ مرا             آتش ِ عشق ِ تو خاکستر کرد ؟ »                                                   حمیــــــــــد مصدق, ...ادامه مطلب

  • مثل کودکی آویزان

  • او خوانی ست نه رو خوانی برای هر که جمله های عاشقانه بنویسی و بگویی بخوان می تواند آسوده و بی غلط بخواند اما عاشق حقیقی نیاز به دست نوشته و های و هوی ندارد. با تسلط حرف هایش را می نگرد. چرا که بارها در خلوتش تو را مرور کرده . از روی تو بارها نوشته و تو را ورق ورق حفظ تو را صفحه صفحه پلک زده. چرخاندن زبانی که استخوان ندارد سهل است. اما سکوت و هیس ِ قلبی که اسیر زندانی ست با میله های استخوانی و سخت اهل می خواهد. خیلی ها عاطفه را جار می زنند اما تمام حرف هاشان همگی به جارو رفته خیلی ها وعده ای داده اند وعده ای به تو و عده ای وعده ای به تو و عده ای خیلی ها هم عشقبازی ر, ...ادامه مطلب

  • * انسان خوبی باش *

  • * انسان خوبی باش * اما وقت خود را برای اثباتش به دیگران تلف نکن ..,انسان خوبی باش,انسان خوبی باش اما,انسان خوبی باش ولی,انسان خوبی باش ولی وقتت,انسان خوبی باشیم,انسان خوبی باش اما وقتت,چه کنیم تا انسان خوبی باشیم,چگونه انسان خوبی باشیم,چگونه انسان خوبي باشيم,چگونه انسان خوبی باشم ...ادامه مطلب

  • اگر روزی

  • اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم / خدا داند که با چشمت هزاران قبله می سازم,اگر روزی رسد دستم,اگر روزی بشر گردی,اگر روزی سوخت تمام شود,اگر روزی,اگر روزی خیانت دیدی,اگر روزی دشمن پیدا کردی,اگر روزی بمیرم,اگر روزی نبودم,اگر روزی مردم,اگر روزی حاکم شهر شوم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها